دردانه
شنبه 2 مردادماه سال 1389 00:16
آن شب قرار بود خـــــــدا پر درآورد از مجلس خـــرابِ تنت ســر درآورد آن شب قرار بود که عیسای ناصری نخلی شود به پــای ِ تو و بر درآورد بی شک به یاد زخم تو با هراشاره ای یحیــــا به سینی ِ هوست سـر درآورد نامت چنان بزرگ که با هـــر ترنّمی داد از هزار جـــــــام مکرّر در آورد دیگر عجیب نیست اگر شاخه های باد ازهرجوانه یک...