دردانه

آن شب قرار بود خـــــــدا پر درآورد

از مجلس خـــرابِ تنت ســر درآورد

آن شب قرار بود که عیسای ناصری 

نخلی شود به پــای ِ تو و  بر درآورد 

بی شک به یاد زخم تو با هراشاره ای 

یحیــــا به سینی ِ هوست سـر درآورد 

نامت چنان بزرگ که با هـــر ترنّمی 

داد از هزار جـــــــام مکرّر در آورد 

دیگر عجیب نیست اگر شاخه های باد 

ازهرجوانه یک سبد زر درآورد                                                           

 

 حـافظ دو کوچه مانده به عطّار مانده بود 

تا پرده  از حجــــــــاب مصوّر درآورد

 

 دردانه ی زمین وبهشتـــــی  که آدمی ـ 

با دست تو ز خــــــار، صنوبر درآورد 

ای عشق ! ای دونیمه ی انسان خدا شده 

نام تو خـــــون  ز خون ِ شنـاور درآورد

نظرات 11 + ارسال نظر
only4you جمعه 1 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:10 ب.ظ http://only4you.in/links.html

سلام
وبلاگ جالبی داری
دوست داری آمار وبلاگتو بالا ببری (رایگان و بدونه تبادل لینک)
فقط کافیه لینکتو تو سایت ثبت کنی
این سایت در ازای کلیک کاربراش روی لینکها ....

hossein شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ق.ظ http://www.akslar.com

سلام . مطالب وبلاگتون بسیار جالب بود . خوشحال میشم از سایت من هم دیدن کنین . در ضمن اگه براتون مشکلی نیست خیلی خوشحال میشم من رو با نام "عکس" لینک کنین

نادر جابری دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ http://n-jaberi.blogfa.com

سلام
خوشحالم کردی به شدت....

حرفهات هم که درسته جای به دل گرفتن نیست خودم میدونم چکار کردم....

بیت آخرت را چون نفهمیدم برام هم جالب نبود...

غزل کاملن بزرگیه موفق دوست من

علی کیانلویی دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:38 ب.ظ http://kianlouei.blogfa.com

سلام جناب آقای شرفی عزیز.
ممنون که بعد از سالها سر زده اومدی سر زدی!!!
همیشه شاگرد به طرز عجیب و غریب و غریزی محو استادش میشه و ناخودآگاه ....
استاد پور احمد همیشه حق استادی بر گردنم داشته و خواهد داشت وهیچوقت نتوانسته ام جبران کنم.
از همین جا دستشان را میفشارمو میبوسم.
شرفی عزیز اینقدر عزیز و قابل احترامی برایم که حتی این اجازه را هم دارید خودم را سلاخی کنید !!ترانه هایم که جای خود دارد.

خوشحال میشم بتازی بر ترانه های تُردم

علی سه‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ق.ظ http://kianlouei.blogfa.com

سلام غلام جان.
تمام نقدت را خواندم و استفاده بردم.
دیدگاه عمیق ات به واژه ها و به نقد کشیدن ترانه ام حسن نیت شما دوست گرانمایه ام را دارد.
شاید نگاه من نتونسته اون چیزی رو که میگم اونی نبوده باشه که وادارت کرده دس به قلم شی.
به هر حال زیبائی نقدت مرا بر آن داشت حرفها و گفته هایت را زمزمه کنم و در ترانه های دیگرم بکار گیرم.
تازه ترانه را قورت داده ام و در حال جویدن کلماتم.
بر من خورده مگیر شاعر..
دوستدار همیشگیت.
پسر عمو

قاسم حسینی چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ب.ظ http://pezhvak86.blogfa.com/

سلام.
بعدازمدتهادوری غزل خوبی بود.
بعدن برات نقدش می کنم

من پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:00 ب.ظ http://www.shabashiane.blogfa.com

سلام!بعدا نظر می دم!

محمدرضا یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:37 ق.ظ http://http://paeez13.blogfa.com/

سلام.
درفرصتی مناسب شفاهامی بینمت درموردغزلت حرف می زنیم

نادر جابری یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:49 ب.ظ http://n-jaberi.blogfa.com

سلام

طنین دل به روزه عشقی

حیدر میرانی سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ق.ظ http://www.mirani1354.persianblog.ir

دوست عزیز ممنون از لطفت و نظری که دادی... با حرفت زیاد موافق نیستم ! شهیار قنبری فقط به خاطر این که شعرهاشو چند تا خواننده خوندن بزرگ شد... والا اگه منصفانه به شعرهاش نگاه کنی شاید به تعداد انگشتان دست شعر خوب نداشته باشه ...در ضمن عرض کردم همون موقع هم خیلی از دوستان بهم گوش زد کردند اما اون موقع گرفتار مسائل دیگری بودم ....خیلی از دوستانی که شعر و ترانه های منو شنیدن می دونند این زبان شعر متعلق به کیست؟!!به هر حال باور کن من با هیچ پیلبانی دوست نبودم!! که به فکر خانه بزرگی باشم و سرقت ادبی هم بازی نیست که اشکنک داشته باشه.

حیدر میرانی سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:19 ق.ظ http://www.mirani1354.persianblog.ir

در ضمن ....غزل فوق العاده ای بود ....اما ایکاش آخرش و درست کنی ...باور کن از خوندن شعرت لذت بردم اما دو بیت آخر در حد این غزل نیستند....دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد